Letra da música
جِسْمْ هاشان لَمیدِه دَر بِسْتَر
روحِشان رَفته از دَر و دیوار
رِقَّتْ آور ترین تنهایان
مردهایِ مُجَرّدِ زَنْ دار
شرمِ رویِ پدر، غمِ مادر
قیدِ فرزند ، طَعْنِ همسایه
این دو دوتّایِ تَلخِ بی پایان
این قُیود و اصولِ بی پایه
دانه در نیشْ ، مثلِ یکْ موری
خسته مانندِ اسبِ یکْ گاری
به اُمید چه می رودْ خانه
مَردْ یا پادْشاهِ بیگاری ؟؟
سازِ تسلیمْ میزند عقلم
مغز ، کوشد که دلْ کُنَد قانع
بَر تَنَم زار میزنَد این رَخت
در تنم درد می شود مانع
غیرِ سیگارِ تُند و قهوهیِ تلخ
لبِ او آرزو نبوسیده
از تمامِ جوانیشْ مانده
لب و دندانِ زرد و پوسیده
چِفت و بَستی ندارد این سازِه
نطفهیِ این جنین شده لَخته
تُف به این عقدِ آسمان بسته
لعن و نفرین به این در و تخته
خانه از پای بَست ، ویران است
هِی مراعات و حفظ ظاهر کن
عشق اگر از لبش بُرون آمد
بِبُر آن را ، بِشْوْی و طاهِر کن
عقل گوید مرا بِگیر و برو
جان بنالَد مرا نَسوز و نَمان
گور بابای هرچه مصلحت است
آنچه نابدترِ زمین و زمان