[Verse] مُجتَبا نشسته تنها سیگاری در دستش بارون میباره بیوقفه دلش پر از غصه [Verse 2] درسای زبان رو یاد میده به دانشآموزاش اما بارون که میباره غم میاد به دلش [Chorus] زیر بارون میبینی دستاش سرد و تاریک سیگارش میسوزه آه چشماش اشکباریک [Verse 3] گوشهای از حیاط مدرسه مُجتَبا نشسته فکر میکنه به دنیا به قصههای تلخ [Chorus] زیر بارون میبینی دستاش سرد و تاریک سیگارش میسوزه آه چشماش اشکباریک [Bridge] کاش بارون کم میشد کاش دردها میرفتن دل مُجتَبا میخواد یه روز آفتابی بشه